زهرای بابا سلام
خیلی وقت بود هیچ ویدیو و عکسی ازت نگاه نکرده بودم. امشب اومدم که یکی فرمتش عوض کنم و تو آپارات بگذارم. وقتی اینو دیدم اولش خندیدم ولی بعدش یک دفعه از تو خالی شدم.
یک صبح برفی روز زمستونی بیدار شده بودی و با هم تنها بودیم پیش از این که ماما و دادا بیدار بشن. دختر حرف گوش کن بابا بودی و آخرش چقدر ناز بابای گفتی. آخرین بابای گفتنت هنوز دلم می سوزونه...
حسرت ابدی...برچسب : نویسنده : dokhtar-e-baba بازدید : 77